آشنايي با متغيرهاي اساسي استراتژيک سازماني

مقدمه

اصولا در طراحي استراتژي سازمان بايستي مديريت نسبت به شناخت يکسري متغيرهاي دروني و بيروني سازمان اقدام نمايد. در اين فصل متغيرهاي استراتژيک مورد بررسي قرار مي گيرد .

بخش اول : عوامل اجتماعي و انساني

تعدادي از عوامل تاثيرگذار اجتماعي , انساني خارج از سازمان عبارتند از :

1- جمعيت شناختي

الف ) جعيت کشور به تفکيک جنس (زن و مرد)

ب)جمعيت کشور به تفکيک سن و هرم سني .

ج) جمعيت کشور به تفکيک منشا اجتماعي ( شهري, روستايي, عشايري)

د) بعد هر خانوار

ه) نرخ مرگ و مير و اميد به زندگي بر حسب جنس

و) نرخ رشد جمعيت

ز) مهاجران فصلي و غير فصلي

2- نيروي انساني و اشتغال

پديده اشتغال جنبه فني, اقتصادي, اجتماعي دارد که در جامعه اثر بسيار بالايي دارد, يکي از مسائل مهم اجتماعي هر جامعه ايجاد زمينه اشتغال نيروي انساني است, در هر جامعه با هر فرهنگ و بافتي يکي از مطالبات جدي مردم از دولت ايجاد زمينه اشتغال است.

در تحليل پديده اشتغال بايستي به متغيرهاي زير توجه کرد :

الف ) توزيع جمعيت فعال بر حسب بخشهاي عمده اقتصادي

ب) توزيع جمعيت فعال و غير فعال

ج) توزيع جمعيت فعال بر حسب شاغل, بيکار و جوياي کار

ه) سطح تخصيص و مهارت نيروي انساني در سطوح مختلف

و) ارتباط بين کارکنان و مديران

3- آموزش و پژوهش

براي نيل به هدف, هر سازماني, چه کوچک و چه بزرگ, بايد کادري از نيروهاي لايق و کار آمد را در اختيار داشته باشد. دبستان, دبيرستان و دانشگاه, نظامي براي تربيت و آموزش دانش و معلوماتي است که افراد را براي ورود به اجتماع و خدمات موثر آماده مي سازد.

در توجه به اين عامل متغيرهاي زير را بايستي مورد توجه قرار داد :

الف ) توزيع درصد باسوادان بر حسب گروههاي عمده سني و جنس

ب) توزيع درصد باسوادان بر حسب مقاطع تحصيلي

ج) تعداد و درصد مراکز ارائه دهنده خدمات آموزشي بر حسب مقاطع تحصيلي .

د) مراکز تحقيقاتي و اطلاعاتي کشور

ه) تعداد محققان به تفکيک رشته هاي کاري .

و) بودجه و درصد تحقيقات در کل و در رشته هاي تخصصي

4- شرايط جغرافيايي

اقليم و شرايط جغرافياي در فرهنگ, آداب, رسوم, سطح زندگي, سيستم سياسي و اقتصادي اثر بسيار دارد, شناخت شرايط محيط جغرافيايي از نظر نوع آب, خاک, موقعيت هنگامي مطلوب است.

در تجزيه و تحليل شرايط جغرافيايي بايستي به نکات زير توجه کرد :

الف) بازدهي سيستمهاي حمل و نقل (راه آهن, دريايي, زميني, هوايي)

ب) نزديکي مراکز توليد به مصرف

ج) ميزان دسترسي به منابع و مواد خام مورد نياز داخلي

د) ميزان دسترسي به امور زيربنايي (آب, برق, گاز و ...)

5- شرايط فرهنگي

فرهنگ مجموعه باورها , اعتقادات , هنجار ها , بينش و ديدگاه ها, آداب و رسوم يک جامعه را تشکيل مي دهد که نقش تعيين کننده اي در زندگي افراد دارد, باورهاي فرهنگي زيربناي رفتارها و حرکات افراد هر جامعه را تشکيل ميدهد.

برخي از عناصر فرهنگي که در تجزيه و تحليل بايستي مورد توجه قرار گيرند عبارتند از :

الف ) باورها و انديشه ها حاکم بر زندگي

ب) طبقات اجتماعي و زير فرهنگهاي آنها

ج) نرخ تغييرات فرهنگي _ اجتماعي

د) ميزان تعلق به فرهنگ خودي و تلاش براي زدودن آن از خرافات و بروز کردن آن با توجه به شرايط متحول جهاني .

متغير هاي مربوط به منابع انساني در سازمان

اهميت استراتژيهاي وظيفه اي در حوزه منابع انساني در سالهاي اخير رايجتر و فراگيرترشده است . مديريت منابع انساني را شناسايي, انتخاب استخدام, تربيت و پرورش نيروي انساني به منظور نيل به اهداف سازمان تعريف کرده اند .

مسائل مديريت منابع انساني فقط به يک حوزه تخصصي محدود نمي شود, بلکه تصميمات و عملکرد مديريت منابع انساني در کليه سطوح و به تبع بر کل استراتژي سازمان تاثير مي گذارد .

همچنين تغيير و تحولات سريع و پيچيده تر شدن محيط از جمله عوامل مهمي است که در گسترش نقش مديريت منابع انساني در سازمان موثر بوده است. امروزه تغيير قوانين بهداشت ايمني, آموزش نيروي انساني سيستم استخدام, پرداخت عادلانه از جمله مواردي است که بر بهره وري نيروي انساني تاثير دارد.

يکي از مسائل مهم در مبحث مديريت منابع انساني فرايند اجتماعي کردن نيروي انساني است. توجه به نکات زير اين فرايند را اثربخشتر خواهد کرد و تاثير مستقيم در استراتژي دارد.

1- فرد تازه وارد را بايستي بر اساس طرح و برنامه تدوين شده قبلي وارد سازمان نمود .

2- اجتماعي شدن مي تواند فردي يا گروهي باشد .

همچنين مسئوليت اجتماعي کردن افراد تازه وارد بايستي با انگيزه و نسبت به سازمان تعلق داشته و تجربه و اطلاعات کافي را داشته باشد.

بخش دوم : متغيرهاي ساختاري

مقدمه

از ديدگاه سيستمي براي تدوين استراتژي سازمان بايستي ابعاد مختلف آن را مورد تجزيه وتحليل قرار دهد . ابعاد سازماني به دو گروه طبقه بندي مي شوند : ساختاري و محتوايي

 

ابعاد ساختاري بيانگر ويژگيهاي دروني يک سازمان هستند و آنها مبنايي به دست مي دهند که مي توان بدان وسيله سازمانها را اندازه گيري و با هم مقايسه کرد. ابعاد محتوايي معرف کل سازمان هستند که بر ابعاد ساختاري اثر مي گذارند. ابعاد ساختار سازمان عبارتند از :

1- پيچيدگي

پيچيدگي به ميزان تفکيکي که در سازمان وجود دارد اشاره مي کند. تفکيک افقي ميزان يا حد تفکيک افقي بين واحدها را نشان مي دهد. تفکيک عمودي به عمق يا ارتفاع سلسله مراتب سازماني نظر دارد. تفکيک بر اساس مناطق جغرافيايي اشاره دارد .

2- رسميت

دومين جزء ساختار سازماني, رسميت است. رسميت به ميزان يا حدي که مشاغل سازماني استاندارد شده اند, اشاره مي کند .

در خصوص رسميت بايستي به نکات زير توجه کرد:

رسميت مي تواند واضح و صريح و يا مبهم و تلويحي باشد که دومي هم اسناد مکتوب و هم ادراک کارکنان را از ميزان رسمي بودن را دبردارد .

ميزان رسميت بين سازمانها نسبت به هم متفاوت بوده و همچنين در درون سازمانها نيز اين تفاوت به درجات مختلفي وجود دارد .

رسميت نه تنها بر حسب مشاغل تخصصي يا حرفه اي متفاوت است بلکه بر حسب سطوح سلسله مراتب سازماني و واحدهاي وظيفه اي سازماني نيز قابل تغيير و تفسير است .

ارتباط تمرکز, پيچيدگي و رسميت

مدارک و شواهد دلالت بر يک رابطه معکوس بين تمرکز و پيچيدگي دارد. عدم تمرکز با پيچيدگي سطح بالا مرتبط مي شود. براي مثال افزايش در تعداد متخصصان حرفه اي به معناي افزايش در تخصص حرفه اي به معناي افزايش در تخصيص و توانايي مورد نياز براي اخذ تصميمات است .

رابطه تمرکز و رسمي بودن به همان انداره که رابطه تمرکز و پيجيدگي روشن و واضح بود, مبهم و نامعلوم است. رسميت زياد, مي تواند يا يک ساختار متمرکز و يا يک ساختار غير مترکز مرتبط شود .

سازمانهايي که بيشتر کارکنان آنها غير متخصص اند مي توان انتظار داشت که به منظور راهنمايي اين افراد قوانين و مقررات متعدد تدوين شده باشد وقتي مديريت اختيار متمرکز را در سازمان حفظ مي کند. مفروضات مديريت اقتدارگر بر سازمان مسلط ميگردد. در اين حالت کنترل از طريق رسميت و تمرکز تصميم گيري در سطح مديريت عالي به اجرا درمي آيد .

اندازه و ارتباط آن با تمرکز, پيچيدگي, رسميت

پيتر بلاو , و بر اساس تحقيقات در مورد موسسات دولتي, دانشگاهها و فروشگاهها دريافت که اندازه سازمان مهمترين عامل موثر ساختار سازمانهاست. از نظر وي افزايش اندازه سازمان, تفکيک ساختاري سازمان را افزايش مي دهد اما اين امر با نرخي کاهنده محقق مي گردد.

بر اساس تحقيق وي افزايش اندازه سازمان, ابتدا به طور سريع و سپس به طور تدريجي با افزايش تعداد شعبات محلي, تعداد پستهاي حرفه اي که تقسيم کار را متبلور مي سازد. تعداد سطوح عمودي در سلسله مراتب سازماني, تعداد بخشهاي عملياتي در واحد مرکزي و تعداد قسمتهاي هر بخش همراه مي شود .

از سوي ديگر افزايش اندازه سازمان و رسمي شدن عدم تمرکز و تفويض اختيار را به دنبال دارد .

بخش سوم : بازار ها و محيطها سازماني

مقدمه

در اين بخش بازار رقابتي, بازار کار و اشتغال, بازار عرضه کنندگان, دولت و نهادهاي دولتي, به عنوان عوامل مهم خارجي تاثير گذار بر تدوين استراتژي سازمان مورد بررسي و تحليل قرار مي گيرد.

موسساتي که داراري قدرت لازم در بازار هستند . در توليد کالا و خدمات جديد و افزايش سهم بازار از برتري استراتژيک برخوردار خواهند بود. نقاط قوت خود را از طريق مختلفي افزايش مي دهند .

در اين بخش به بررسي متغيرهاي که بايستي در تجزيه و تحليل بازار مورد توجه قرار گيرند پرداخته مي شود .

رقابت

ماهيت و ميزان رقابت در هر صنعتي به پنج نيرو بستگي دارد :

تهديد نوآمدگان, قدرت چانه زني مشتريان, قدرت چانه زني تامين کنندگان, تهديد محصولات يا خدمات جايگزين و روش کار رقباي فعلي.

جوهر صورتبندي استراتژي, دست و پنجه نرم کردن با رقابت است. با اين وجود به سادگي مي توان رقابت را بسيار محدود و بدبينانه فرض نمود. در حالي که برعکس شنيده مي شود مديران اجرايي گاهي از آن شکوه دارند رقابت تنگاتنگ در صتعت نه اتفاقي است و نه بد شانسي.

وضع رقابت در يک صنعت به پنج نيروي اساسي بستگي دارد. به فصل دوم فرايند مضمون بندي استراتژي سازمان , مدل پورتر مراجعه شود. قدرت مشترک اين نيروها, سود نهايي بالاقوه هر صنعت را تعيين مينمايند .

***به فصل دوم فرايند مضمون بندي استراتژي سازمان, مدل پورتر مراجعه گردد.

در صنعت کاملا رقابتي مدنظر اقتصادان, رقابت محدوديتي ندارد و ورود به صنعت سهل و ساده است. البته صنعتي با اين گونه ساختار بدترين چشم انداز را براي سودآوري بلندمدت ايجاد مي کند. هر چه نيروهاي مشترک کم قدرت تر باشند فرصت عملکرد بهتر بيشتر است.

نيروهاي رقيب يا مخالف

قدرتمندترين نيرو يا نيروهاي رقابتي سودآوري صنعت را تعيين ميکنند و بنابراين در تدوين استراتژي بزرگترين اهميت را دارند. به عنوان مثال حتي موسسه اي با موضع قوي در يک صنعت و بدون ترس از رقباي بالقوه, سود اندکي خواهد داشت اگر که با محصول جايگزين بهتر يا ارزانتري رو به رو شود.

نيروهاي مختلف در شکل دادن رقابت در صنعت اهميت دارند. در صنعت تانکرهاي اقيانوس پيما, نيروي کليدي احتمالا خريداران (شرکتهاي بزرگ نفتي) هستند, در حالي که در صنعت لاستيک نيروي کليدي خريداران قدرتمند و رقباي سخت جان اند .

تهديد ورود

رقباي نوآمده با خود ظرفيت جديد, علاقه به دست آوردن سهم بازار, و غالبا منابع قابل توجهي مي آورند. شرکتها از طريق خريد ساير شرکتها وارد صنعت ديکري مي شوند.

موانع ورود شش منشاء دارند :

1_ صرفه مقياس: اين صرفه ها از طريق مجبور ساختن داوطلبان به ورود با مقياس بزرگ يا قبول هزينه زيانبار, مانع از ورود آنها مي شود. صرفه مقياس در توليد, تحقيق , بازار يابي, و خدمات مهمترين موانع ورود به صنعت کامپيوترهاي بزرگ است, همان چزيري که زيراکس و جي ئي با تاسف به آن پي بردند. صرفه مقياس همچنين مي تواند به عنوان مانعي در توزيع, به کارگيري نيروهاي فروش , مالي و تقريبا همه بخشهاي موسسه عمل کند .

2-تمايز محصول : تشخيص نام تجاري با مجبور ساختن داوطلبان به پرداخت مخارج گزاف براي غلبه بر وفاداري مشتريان مانعي پرديد مي آورد .

سرمايه لازم: لزوم سرمايه گذاران مالي بسيار زياد به منظور رقابتي شدن مانعي براي ورود ايجاد مي کند, به ويژه اگر اين سرمايه براي هزينه هاي غير قابل بازيافت تبليغات و تحقيق و توسعه اوليه باشد .

مضار هزينه, مستقل از اندازه: شرکتهاي تثبيت شده ممکن است برتريهايي در هزينه داشته باشند, که در دسترس رقباي بالاقوه نباشد, هر چند اندازه و صرفه مقياس قابل وصول آنها بزرگ باشد.

دسترسي به کانالهاي توزيع : فروشنده جديد بازار , البته بايد بتواند محصول و خدمات خود را توزيع نمايد . مثلا يک محصول غذايي جديد بايد از طريق شکستن قيمتها , ترويج , فعاليتعاي شديد فروش يا وسايل ديگر رقباي خود را در قفسه هاي سوپر مارکتها جابه جاکند .

خط مشي دولت : دولت مي تواند ورود به صنعت را از طريق کنترلهايي چون لزوم اخذ پروانه و محدوديت دسترسي به مواد اوليه, محدود يا حتي ممنوع نمايد. دولت همچنين مي تواند در موانع ورود از طريق کنترلهايي مثل استانداردهاي آلودگي هوا و آب و مقررات ايمني نقش غير مستقيمي ايفا کند .

تامين کنندگان و خريداران قدرتمند

تامين کنندگان مي توانند قدرت چانه زني خود را بر اعضاي صنعت از طريق افزايش قيمتها يا کاستن از کيفيت کالا و خدمات خريداري شده تحميل نمايد .

گروه تامين کنندگان در صورتي قدرتمند است :

تحت تسلط محدودي شرکت باشد و تمرکز آن بيش از بازاري باشد که به آن مي فروشد .

محصول آن منحصربه فرد يا دست کم متمايز باشد, يا هزينه هاي جابه جا کردن ايجاد کرده باشد .

مجبور نباشد با محصولات ديگر براي فروش به صنعت مربوطه دست و پنجه نرم کنند .

تهديد قابل توجهي نسبت به ادغام به جانب مصرف کننده در کسب و کار صنعت از خود نشان دهد .

صنعت , خريدار با اهميتي براي گروه تامين کنندگان نباشد .

گروه خريداران در صورتي قدرتمند است :

متمرکز باشد يا در حجمهاي بزرگ خريداري کند .

محصولاتي که از صنعت خريداري مي کند استاندارد يا متمرکز نباشد .

محصولاتي که از صنعت مي خرد جزئي از محصول خود باشد و بخش قابل توجهي از هزينه آن را تشکيل دهد .

سود کمي داشته باشد که انگيزه قوي براي کاستن از قيمت خريد در آنها ايجاد نمايند.

محصولات صنعت بر کيفيت محصولات يا خدمات خريدار تاثيري نداشته باشد .

محصول صنعت براي خريدار صرفه جويي ايجاد کند .

تهديد قابل توجهي از طريق ادغام به جانب مواد اوليه براي ساختن محصول صنعت نشان دهد .

فعاليت استراتژيک

انتخاب تامين کنندگان براي خريد از آنها يا گروهاي فروشنگان براي فروختن به آنها توسط موسسه را بايد به چشم تصميم استراتژيک سرنوشت ساز ديد .

موسسه مي تواند با پيدا کردن تامين کنندگان يا خريداراني که حداقل قدرت را براي تاثير گذاري منفي بر آن دارند. موضع استراتژيک خود را بهبود بخشد . موقعيت موسسه اي که خريدار خود را انتخاب کند معمولي تر از همه است که به آن انتخاب خريدار گويند .

به عنوان يک قاعده , موسسه مي تواند به خريداران قدرتمند بفروشد و در عين حال سود آوري بالاي متوسط داشته باشد. تنها در صورتي که هزينه توليد آن در صنعت پايين باشد يا در صورتي که محصولاتش مشخصه هاي غير معمول اگر نگوييم منحصربه فرد داشته باشد. امرسون الکتريک در عرضه موتورهاي برقي به مشتريان بزرگ درآمد بالايي کسب مي کند, زيرا هزينه توليدش کمتر است و لذا مي تواند به قيمت رقبا برسد يا ارزانتر از آنها بفروشد .

محصولات جايگزين

محصولات يا خدمات جايگزين, از طريق محدود ساختن سقف قيمتي که مي تواند تعيين کرد توانايي صنعت را محدود مي سازد. در صورتي صنعت نتواند کيفيت محصول را بالا ببرد يا به نحوي آن را متمايز سازد (مثلا از طريق بازاريابي), از نظر درآمد و احتمالا رشد آسيب خواهد ديد .

روشن است که هر چه کالاي جايگزين مصالحه قيمت _ عملکرد جذاب تري داشته باشد سود بالقوه صنعت را محدود تر مي سازد. توليدکنندگان شکر که با کارخانجات مقياس بزرگ مقرون به صرفه عصاره فروکتوز که جايگزين براي شکر است روبه رو شدند, اين درس را به درستي آموخته اند .

کالاهاي جايگزين که لايق بيشترين توجه استراتژيک هستند آنهايي هستند که (الف) روند قيمت_ عملکرد آنها در مقايسه با محصول صنعت در حال بهبودي است (ب) توسط صنايعي توليد مي شوند که سودآوري بالايي دارند. در صورتي که به دلايلي در صنعتهاي کالاي جايگزين رقابت تشديد شود و موجب پايين آمدن قيمت يا بهبود عملکرد شود, جايگزين به سرعت وارد ميدان مي شوند .

در جستجوي موضع

رقابت در ميان حريفان موجود , شکل تکاپو بار موضع گيري را به خود مي گيرد و اين با استفاده از تاکتيکهايي مثل رقابت قيمت, معرفي محصول, تبليغات انجام مي شود. رقابت فشرده ناشي از حضور چند عامل است :

رقابت تعدادشان زياد است و يا از نظر اندازه و قدرت تقريبا برابرند .

رشد صنعت کند است, مبارزه براي سهم بازار را که در ميان اعضاي با فکر گسترده نرخ مي دهد سرعت مي بخشد.

محصول يا خدمات متمايز نيست يا هزينه انتقال ندارد, که خريداران را در کمند خود نگاه دارد, لذا هر موسسه اي در معرض هجوم ديگر رقبا هستند .

هزينه ثابت بالاست و يا فاسدشدني است, که وسوسه قدرتمندي براي پايين آوردن قيمتها ايجاد مي کند. بسياري از شرکتهاي مواد اساسي, مثل کاغذ و آلومينيوم هنگامي که تقاضا فروکش مي کند از اين مسئله رنج مي برند.

ظرفيت معمولا در مقياسهاي بزرگي افزايش مي يابد. چنين افزايش, مثل صنعت کلوريد و کلرين, توازن عرضه تقاضاي صنعت را برهم ميزند و غالبا منجر به دورانهاي مازاد ظرفيت و کاهش قيمت مي شود.

موانع خروج بلند اند. موانع خروج مثل : داراييهاي بسيار تخصص يا وفاداري مديريت به رشته اي از کسب و کار, شرکتها را حتي با درآمد کم يا بازده سرمايه منفي همچنان سرپا نگاه مي دارد, ظرفيت اضافي همچنان کار مي کند, سودآوري رقباي سالم آسيب مي بيند, و از آن بيماران به مويي آويخته اگر کل صنعت از اضافه ظرفيت در رنج باشد, ممکن است از دولت تقاضاي کمک کند به ويژه اگر رقابت خارجي در ميان باشد .

رقبا از نظر استراتژي , پيشينه و شخصيت متفاوتند. آنها نظرات مختلفي درباره نحوه رقابت کردن دارند و پيوسته شاخ به شاخ مي شوند. همچنان که صنعتي بالغ مي شود, نرخ رشد آن تغيير مي کند و موجب کاهش سود و غربال کردن مي شود .

صورت بندي استراتژي

پس از آنکه استراتژيک نيروهاي موثر بر رقابت در صنعت مربوطه و دلايل بنيادي آنها را ارزيابي نمود, مي تواند ضعفها و قوتهاي موسسه را تشخيص دهد. ضعفها و قوتهاي حياتي از نظر استراتژيک, وضعيت شرکت در برابر دلايل بنيادي هر يک از نيروهاست. در برابر جايگزينها چه وضعيتي دارند ؟ در برابر موانع ورود چه وضعيتي دارد ؟

پس استراتژيست مي تواند برنامه اي تدوين کند, شامل:

1- شرکت را در چنان موضعي قرار دهد که تواناييهاي آن بهترين آرايش دفاعي در برابر نيروهاي رقابتي را داشته باشد و يا

2- اثرگذاري بر توازن نيروها از طريق حرکتهاي استراتژيک که در نتيجه موضع بهتري براي شرکت فراهم کند و يا

3- پيش بيني کردن جابه جايي در عوامل لايه زيرين نيروها و پاسخ دادن به آنها با اميد استفاده از تغيير از طريق انتخاب استراتژي مناسب توازن حديد رقابتي, پيش از آنکه حريفان آن را تشخيص داده باشند. اکنون هر يک از اين رويکردها استراتژيک را به ترتيب بررسي مي کنيم.

تعيين موضع موسسه

نخستين رويکرد, ساختار صنعت را معين فرض مي کند و ضعفها و قوتهاي موسسه را با آن سازگار مي نمايد. استراتژي را مي توان به عنوان ساختن استحکاماتي در برابر نيروهاي رقيب و يا جستجوي موضعي درصنعت که در آن نيروها از همه جا ضعيفتر باشند تلقي نمود.

آگاهي از تواناييهاي موسسه و علل نيروهاي رقابتي روشن مي سازد که موسسه کجا بايد با رقابت روياروي شود و کجا از آن اجتناب نمايد. اگر شرکت توليدکننده اي با قيمت تمام شده پايين است. ممکن است تصميم بگيرد که در برابر خريداران قدرتمند بايستد, در حالي که مواظب است به آنها تنها محصولاتي را بفروشد که از رقابت کالاهاي جايگزين آسيب پذير نباشد .

اثرگذاري بر توازن

در برابر نيروهايي که رقابت را در صنعت پديد مي آورند, موسسه ميتواند يک استراتژي تهاجمي اتخاذ کند. اين موضع بيش از صرفا کنار آمدن با خود نيروهاست. يعني مي خواهد علت آنها را تغيير دهد .

نوآوري در بازاريابي مي تواند باعث برکشيدن هويت نام تجاري شود يا محصول را تمايز بخشد. سرمايه گذاري در تجهيزات مقياس بزرگ يا ادغام عمودي بر موانع ورود اثر مي گذارد. توازن نيروها بخشي نتيجه نيروهاي بروني است و بخشي در کنترل موسسه قرار دارد.

بهره برداري از تغيير صنعت

تکامل صنعت از نظر استراتژيک اهميت دارد, زيرا تکامل, تغيير در منابع رقابت را با خود دارد. مثلا در مفهوم آشناي چرخه زندگي محصول, نرخ رشد تغيير مي کند, همچنانکه کسب و کار بالغتر مي شود تمايز محصول کاهش مي يابد و شرکتها به ادغام تمايل نشان مي دهند.

روشن است که روندهايي که از نظر استراتژيکي بالاترين اولويت را دارند, روندهايي هستند که برمهمترين منابع رقابت در صنعت اثر مي گذارند و علتهاي جديدي را به صف مقدم مي کشانند. به عنوان مثال, در بسته بندي اسپري, اکنون روند به جانب تمايز کمتر محصول است و اين به نوبه خود قدرت خريدار را تقويت کرده, موانع ورود را کاهش داده, رقابت را فشرده تر کرده است .

چارچوب تجزيه و تحليل رقابت را مي توان براي پيش بيني سودآوري واقعي صنعت هم بهم کار برد. در برنامه ريزي بلندمدت, بايد هر يک از نيروهاي رقابتي آزمون شوند اهميت هر يک از علتهاي لايه زيرين را پيش بيني نمود, سپس تصوير جامعي از تواناييهاي سوآوري صنعت را مي توان تدوين کرد .

چارچوب تجزيه و تحليل رقابت در صنعت, براي تعيين استراتژي تنوع منافع مستقيمي دارد. براي پاسخ دادن به اين سوال بي نهايت دشوار در تصميمات نقشه راهنمايي ارائه مي کند. از آميختن اين چارچوب با قضاوت در به کار بردن آن, موسسه مي تواند صنعتي يا آينده خوب را پيش بيني کند زماني که اين آينده خوب در قيمت پيشنهادي داوطلبان خريد شرکتها منعکس شده باشد, مورد شناسايي قرار مي گيرد .

رقابت چند جانبه

مديران سطح بالاي موسسات به تعريف و تعيين کسب و کارها به عنوان گامي پر اهميت در تدوين استراتژي توجه بسياري معطوف نموده اند .

متخصصان بسيار تاکيد کرده اند که در تعريف کسب و کارها بايد از محصول فراتر و به کارکرد آن انديشيد واز مرزهاي ملي به رقابت بالقوه جهاني, از رده رقباي فعلي موسسه به کساني که ممکن است فردا رقيب موسسه باشند عبور کرد. در نتيجه اين فشارها, تعريف درست صنعت يا صنايعي که موسسه در آن قرار دارد موضوعي است که توافق بر سر آن به سادکي صورت نميگيرد .

کليد رشد حتي ادامه حيات پيدا کردن جايگاهي است که در برابر حملات حريفان قديم يا جديد ايمن تر باشد, و از جانب خريداران, تامين کنندگان و کالاهاي جايگزين کمتر آسيب پذير باشد. پيدا کردن چنين جايگاهي شکلهاي گوناگون دارد .

تحکيم ارتباط با مشتريان موافق , تمايز محصول از نظر ذاتي يا رواني از طريق بازاريابي , ادغام به جانب مواد اوليه يا به جانب مصرف کننده يا به دست آوردن رهبري فن شناختي .

بازاريابي و توزيع

عنصر بازاريابي و توزيع به فرايند پس از توليد کالا و مبادلات آن با مشتريان مي پردازد .

توجه به اين عنصر محيطي باعث دوام و بقا سازمان مي شود . عنصر بازاريابي و کانالهاي توزيع بايد به صورتي نوآورانه با توجه شرايط و اوضاع و احوال زماني و مکاني مورد تحليل و بررسي قرار گيرد. اصولا بازاريابي به امر فروش و در نهايت به سود سازمان توجه دارد.

برابر ساختار زير در فرايند تبديل فروش به سود عاملي مانند اندازه, بازار, سهم بازار قيمت فروش و بهاي تمام شده دخالت دارند .

سود = [بهاي تمام شده – قيمت فروش ] * سهم بازار * اندازه بازار

راه حل پذيرفته شده براي افزايش سود, افزايش سهم بازار به شمار مي آيد که از مزاياي زيادي برخوردار است. بنا به دلايل زير با افزايش سهم بازار توان رقابت سازمان زياد مي شود.

الف) با افزايش توليد , بهاي تمام شده هر واحد محصول تقليل مي يابد.

ب) آشنايي مشتريان بالقوه با نام محصول بيشتر مي شود .

ج ) فرصت ايجاد تماس با مشتريان افزايش ميابد و طبعا جريان اطلاعات دريافتي از آنان بيشتر مي شود

سازمان مي تواند با افزايش سهم بازار و دستيابي به امتياز« بهاي تمام شده کمتر» ضمن ايجاد تغييراتي در محصول ميزان جذابيت آن , اثر بخشي فعاليتهاي تبليغاتي و ترويج فروش خود را افزايش دهد که نهايتا منجر به برتري سازمان نسبت به رقبا در زمينه بازاريابي و فروش خواهد شد . آثار اين موضوع بع شرح زير است :

ايفاي نقش رهبري در بازار با حربه هزينه توليد پايين. هزينه توليد پايين, خريد را براي مشتريان صادر و کالا را براي آنان جذابتر ميسازد به اين ترتيب مي تواند هزينه هاي بازاريابي را در محدوده اي معقول کنترل کند.

متمايز ساختن کالا نسبت به کالاي رقبا. برتري نسبت به رقبا اهداف را پشتيباني مي کند .

رقابت همه جانبه. حفظ برتري نسبت به رقبا در دو زمينه فوق در يک محدوده مشخص سهم قابل قبولي از بازار کالاهاي خاص را براي سازمان مي خرد و به اين ترتيب حتي اگر سازمان قدرت رهبري در بازار را پيدا نکند خواهد توانست به حيات خود ادامه دهد .

حالتهاي مختلف بازار يابي عبارتند از:

1. فعاليتهاي بازاريابي را به شدت تحت تاثير فعاليتهاي توليدي قرار مي دهد .

2. تحقق هدفهاي سازمان را در گرو موفقيت فعاليتهاي بازاريابي قرار ميدهد .

3. فعاليتهاي بازاريابي و توليدي را تعادل ميسازد .

تعيين اهداف بازاريابي

در راس ساختار هدف بازاريابي تعيين هدف فروش و سهم بازار قرار دارد. گاه اهداف را به گونه اي مي توان تعيين کرد که بر سود سازمان اثر منفي نگذارد .

هدف سود به معناي «فروش» منهاي «بهاي تمام شده» بايد با توجه به فروش و سهم بازار تعيين شود .

خط مشي هاي تخصيص منابع براي تحقق اهداف سازمان

خط مشي تخصيص منابع براي فعاليتهاي بازاريابي با امر رقابت در بازار سروکار دارد با توجه به انواع رقابت منتج از شرايط بازار, منطقه, محدوده زماني, شدت تاثير, ويژگيهاي محصول, جايگاه سازمان در بازار خط مشي هاي مورد بحث تعيين ميشوند .

موار زير نمونه هايي از رقابت هستند

رقابت متمرکز يا پراکنده الف) رقابت متمرکز . تلاشهاي زيادي در يک بخش محدود در بازار متمرکز مي شود تا در آن محدوده عملکرد مطلوبي را به وجود آورد .

ب) رقابت پراکنده و گسترده . تلاشها بين بخشهاي مختلف بازار تقسيم ميشود تا توزيع تلاشها بين آن بخشها متعادل باشد .

2-رقابت کلي يا در يک منطقه محدود . انتخاب رقابت کلي يا رقابت محدود يا هر شکل ديگري از رقابت با توجه به منطقه و منابعي که در دسترس سازمان است مشخص مي شود .

رقابت کاري يا رقابت محافظه کارانه . الف) رقابت کاري . اين نوع رقابت بر رقبا اثر کاري باقي مگذارد .

ب) رقابت محافظه کارانه . موانعي در راه رقبا ايجاد کرده ولي به ايشان اعتراض نميکنيم قلمرو زماني را نيز بايد به دو نوع رقابت فوق اضافه کرد .

رقابت خلاق يا تقليدي . سازمانهايي که داراي منابع غني هستند ميتوانند با تقليد و ايجاد امتيازات ديگر از رقباي پيشرو جلو بيافتند سازمانهاي ضعيف ممکن است قادرنباشند بخشهايي از بازار را که توسط رقباي قبلي جذب نميشود, بدست آورند در حالي که ممکن است موسساتي که داراي منابع کم هستند ولي ازخلاقيت خوبي برخوردارند بتوانند بخشهايي از بازار را رقباي قوي در آن حضور ندارند به خود اختصاص دهند .

رقابت تهاجمي و تدافعي . شرکتهاي پيشرو معمولا در برابر رقبا سياست تدافعي اتخاذ ميکنند . در اين روش شرکتها ميکوشند در مقابل رقباي خود داراي برتري نسبي جزئي بوده و دائما فعاليتها و امکانات رقابتي ايشان را زير نظر بگيرند .

استراتژي شرکتهاي ضعيف و قوي

1. شرکتهاي قوي با تمرکز بر روي محصول, مشتري و محدوده جغرافيايي فعاليت, موقعيت خود را تقويت مي کنند و حال آنکه شرکتهاي ضعيف به عکس عمل مي کنند و تلاشهاي خود را بر محدوده جغرافيايي عمل, مشتري و محصول معطوف مي نمايند .

2- تثبيت موقعيتي برتر براي سازمان اولين قدم در تدويين استراتژي است .

- موقعيت پيشرفته اي را در بازار به دست آوريد .

- در مورد مشتري موقعيت سطح بالايي کسب کنيد .

- سعي کنيد از نظر محصول بالاترين مقام را تحصيل نماييد .

3. اصل استراتژي منطقه اي

اصل گسترده گي از يک واحد شروع مي شود و به سمت مناطق بزرگتر توسعه ميابد .

4. استراتژي شرکتهاي قوي

شرکتهاي قوي باتاکتيکهاي چنگ انداختن بر مناطق گسترده شرکتهاي ضعيف را ناگذير از ترک آن مناطق مي کنند .

شرکتهاي قوي براي افزايش امکان موفقيت خود در رقابت بالاترين اولويت را قابل هستند .

شرکتهاي قوي رقابت همه جانبه را انتخاب مي کنند .

شرکتهاي قوي به نقاط ضعف استراتژيهاي رقبا به شدت حمله مي کنند.

شرکتهاي قوي در نهايت به استراتژي به دام انداختن رقبا متوسل ميشوند.

5. استراتژي شرکتهاي ضعيف

نقاط آسيب پذير رقبا را در بازار علني مي کنند

با تقسيم بندي بازار ايجاد تمايز در بازار و تخصصي کردن فعاليتهاي خود به جبهه متحد شرکتهاي قوي حمله ميبرند .

با ارائه خدمات گسترده و ايجاد و حفظ رابطه نزديک با مشتريان بازار خود را حفظ مي کنند .

سعي مي کنند در بازار محلي برنده باشند , براي رقابت در يک بازار وسيع کوشش نميکنند.

متغير توزيع

توزيع مکمل بازاريابي است که اجراي درست و اصولي آن باعث تامين منافع مشتريان به وسيله برآورد کردن نيازهايشان, افزايش فروش, کارايي فروش خواهد شد .

در بررسي وکشف کانالهاي توزيع و شيوه توزيع بايستي به مسائل زير توجه کرد:

فروش مستقيم يا فروش از طريق توزيع کنندگان

روش توزيع باسيتي باز باشد يا بسته باشد ؟

آيا کانالهاي فروش انحصاري يا کانالهاي فروش انتخابي باشد ؟

انتخاب توزيع کنندگان بزرگ , متوسط, کوچک و يا ترکيبي از آنها .

توجه به ويژگيهاي مختلف کالا و حمل و نقل آن .

عوامل استراتژيک مورد استفاده در طراحي استراتژي توزيع

الف ) استراتژي تطبيق پذير با توانايايي سازمان و جايگاه آن در بازار نکته اساسي که در طراحي استراتژي توزيع بايستي مورد توجه قرار گيرد. در اين رابطه سازمان بايستي به نکات زير توجه کند :

توزيع بايد از سيستم چند کانالي فروش ايجاد شود, نمايندگان فروش را به پذيرش استراتژي توليد کنندگان که شامل مشارکت در سرمايه گذاري نيز ميشود ترقيب کرد

يک شبکه اطلاعاتي (با توجه به قيمت فروش – حاشيه سود, خدمات فروش و مانندآن) براي ايمني سازمان در مقابل تهاجم رقبا به وجود آورد

از نمايمندگان فروش با استفاده از قدرت خود در امور تبليغات, روابط عمومي, ترويج فروش آموزش فني , خدمات و مانند آنها پشتيباني کرد.

نمايندگان فروش رقباي قوي را با استفاده از تاکتيکهاي مناسب و دقيق جذب کرد.

کانالهاي جديدي براي توزيع به وجود آورد .

به هزينه هاي بازاريابي مانند هزينه عاملين فروش, هزينه توليدکنندگان توجه کرد .

ب) استراتژي سازگار با دوره عمر محصول و صنعت باشد .

1- ترويج فروش و تبليغات. ابتدا بايستي سازمان شروع به برنامه هاي ترويج فروش و تبليغات علني ساختن محصول بکند در دوره رشد زمينه نفوذ محصول را فراهم کرده و زمينه استاندارد کردن و تعيين شاخصهاي محصول را فراهم کند در دوره بلوغ تبليغات براي حفظ پاي بندي مصرف کننده به نام محصول براي جلوگيري از تقليل فروش که از اثر تبليغ رقبا ناشي ميشود .

2- استراتژي توزيع . دوره ابتدايي بايستي ضمن حفظ کانالهاي توزيع قبلي از توزيع چند کاناله استفاده کند. وضعيت بازاريابي را با کمک نمايندگان فروش مورد ارزيابي قرار داد و نقاط قوت و ضعف خود و وضعيت هاي بازار و سهم بازار را شناسايي کرده و زمينه نفوذ سريع و افزايش سهم بازار را از طريق سياستها باز و ايجاد فروشگاههاي بزرگ دنبال کند .

در دوره رشد بايستي تلاش کند سهم بازار افزايش داده , کانالهاي توزيع را بيش از پيش گسترش دهد. با استانداردکردن کالاها نحوه خريد مصرف کنندگان را تغيير دهد , استراتژي مقابله با رقبا را به طور جدي دنبال کند .

در دوره بلوغ: تلاش براي تخصصي شدن بيشتر از طريق تقسيم بندي بازار, تطبيق نظام بازار يابي چند کاناله, تعيين شاخصهاي جداگانه براي هر يک از کانالهاي سفارشي و اساسي و انتخاب ارزيابي انتخاب کنندگان فروش با استفاده از معيارهاي دقيق تر از (دوره رشد) را بايستي در دستور کار خود قرار دهد .

و نهايتا در دوره نزول فروش بايستي برنامه عقب نشيني , عقب نشيني از کانالهاي توزيع چنانچه برنامه ماندن در بازار مورد نظر باشد در اين مرحله انتخاب دقيق نمايندکان فروش اهميت ويژه اي دارد .

بخش چهارم: تکنولوژي و توليد

منظور از تکنولوژي کاربرد علوم در صنايع با استفاده از رويه ها و مطالعات منظم و جهت دار است ساير تعاريف نيز کماکان تکنولوژي را کاربرد علوم و يافته هاي علمي در عمل بيان کرده اند .

انسان تنها موجودي است که با توان فکر و انديشه خود ابزار ميسازد و آن را در راه منافع خود به کار ميگيرد لذا تکنولوژي از زمان به کارگيري اولين ابزار در زندگي بشر وارد شده و تکنولوژي نوين زمان حاضر حاصل پيشرفت شتابدار آن است .

تحليل انگيزه ها و نياز به تکنولوژي

با تغييرات وسيعي که در جنبه هاي مختلف تکنولوژي, بازار, فعاليت رقبا, قوانين و سياستهاي دولتي و ساير مشکلات و مسائل داخلي در حين فعاليتهاي سازمانها رخ ميدهند لازم است اين تغيير شرايط و نيازهاي جديد همواره در يک روند مداوم مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد .

اساس تصميم گيري و حجم تلاشهايي که براي بهينه کردن آن انجام مي شود در اين تجزيه و تحليلها مشخص خواهد شد و در زير به مهمترين آنها پرداخته شده است .

الف) نيازهاي و تقاضاي بازار

ب) پيشرفتها علوم و تکنولوژي منهاي نوآوري ها و اختراعات

ج) رقابت استراتژيک

د) تسهيلات و محدوديتها جديد

ه) تجربه و دستاوردهاي داخلي

و) مشکلات سازماني و نظامات جاري

ز) مشکلات فني در سيستم توليد و ارائه خدمات

ح) مسائل انساني

2- انتخاب تکنولوژي

انتخاب تکنولوژي يکي از حساس ترين مسائل موجود در فرايند انتقال تکنولوژي به شمار ميآيد. در اين مرحله با تجزيه و تحليل دقت و مطالعه, بهره گيري از پژوهش و کنکاشهاي تخصصي بايد وارد عمل شد.

عوامل موثر بر انتخاب تکنولوژي مي تواند بسيار متعدد و گوناگون باشد و طيف گسترده اي از شرايط و عناصر حاکم بر انتخاب را دربرگيرد برخي از عمده ترين اينگونه عوامل را ميتوان به اجمال به شرح زير برشمرد.

الف . جمعيت

يکي از عوامل تعيين کننده در انتخاب تکنولوژي است زيرا اولا مقياس توليد به تناسب جمعيت مشخص ميگردد و ثانيا نيروي کار (که به جمعيت بستگي دارد) ميتواند از ويژگيهاي آشکار انتخاب نوع تکنولوژي باشد .

ب. سرمايه

از عوامل بسيار دخيل در انتخاب نوع تکنولوژي است يکي از مراحل عملياتي در فرايند انتقال تکنولوژي , تامين سرمايه (ارزي) موردنياز است که مي توان به شيوه هاي گوناگون مانند اعمال سياستها اقتصادي, صادرات و سياستهاي تجاري و مانند آنها انجام يابد .

ج. توليد ملي

که حايز اهميت فراوان است که افزايش آن بايد همواره مورد نظر قرارگيرد در نتيجه به کارگيري تکنولوژي در بخشهاي کشاورزي, خدمات و صنعت, ميتوان انتظار داشت که سرانجام, توليد ملي افزايش يابد.

ه) محيط زيست

که شايسته عنايت خاص است, به ويژه اينکه تاثيرات تکنولوژي (به ويژه تکنولوژي صنعتي) بر محيط زيست غير قابل اجتناب است اينگونه تاثيرات ممکن است ناشي از نوع تکنولوژي, محل استقرار فرايند توليد, موارد اوليه مصرفي, ضايعات توليدي باشد, بنابراين در هر مورد بايد مطالعه و دقت لازم به کار گرفته شود.

و) توان تکنولوژي

که مي تواند به تواناييهاي بالاقوه و بالفعل, هنگام گرفتن تکنولوژي مربوط گردد بايد توجه داشت که انواع تکنولوژيهاي مربوط در جهان براساس امکانات و مقدورات کشور دارند آن تکنولوژي, تحت تاثير عوامل و شرايط موجود در آن کشور و همچنين منطبق و هماهنگ با اوضاع و احوال طبيعي و جغرافيايي آن کشور, به منصحه ظهور رسيده است.

ز) ساير عوامل

علاوه بر عوامل فوق, عوامل ديگري از قبيل سياستهاي نظامي کشور گيرنده, سياستهاي خارجي, کاهش و قطع وابستگيها, توليدات بخشهاي اقتصادي, مسائل کار و کارگري, تنوع تکنولوژيک, اقتصادي بودن و توليد, مسائل رواني منهاي اجتماعي و فرهنگي, امکان توسعه تکنولوژي گرفته شده و صدور آن, توسعه اقتصادي و صنعتي و ...را نيز بايد مورد مطالعه و دقت نظر قرار داد .

تحقيق و توسعه تکنولوژي يکي از مسائل بسيار عمده در زمينه تکنولوژي , تحقيقات است تحقيق و توسعه به منزله هسته مرکزي و عنصر روينده عمل ميکند و در پيشرفتهاي تکنولوژي , نقش مي آفريند .

در کشورهاي در حال توسعه , علاوه بر شدت بخشيدن به تحقيقات, بايد برنامه هاي انتقال تکنولوژي و تحقيق و توسعه هماهنگ با هم و به شيوه اي انجام يابد که قدرت طراحي و ساخت محصولات صنعتي را در کشور به وجود آورد .

جذب و تطبيق تکنولوژي

يکي از مراحل عمده در فرايند انتقال تکنولوژي , جذب و تطبيق تکنولوژي است همواره بايد اين واقعيت را دريافت که تکنولوژي قابل اخذ از کشورهاي توسعه يافته به گونه اي طراحي و تکميل شود که باشرايط و نيازهاي خود آن کشورها منطبق و هماهنگ باشد .

جذب تکنولوژي , هضم و بکارگيري تکنولوژي جديد وارداتي به گونه اي است که تضمين کننده نقش اساسي آن باشد. لذا در جذب تکنولوژي گيرنده تکنولوژي (به عنوان يک تکنولوژي جديد) بايد آن را به گونه اي هضم کند و به کار بندد که سرانجام , تکنولوژي مورد نظر, نقش اصلي خود را ايفا کند .

جذب و تطبيق تکنولوژي مرحله اي بغرنج و نه چندان ساده, از کل فرايند انتقال مطلوب تکنولوژي را تشکيل مي دهد عوامل موثر در کاميابي, جذب و تطبيق تکنولوژي را مي توان به اختصار به شرح زير برشمرد:

ايجاد امکانات و روحيه علمي _ تحقيقاتي و پذيرش مخاطرات پژوهشي و نوآوري, ايجاد بنيه و نيروي انساني آموزش ديده و متخصص, ايجاد مديريت قوي, متخصص, هماهنگ و کارا, تدارک بازارهاي اختصاصي مناسب محلي, منطقه اي و بين المللي, تدوين و اجراي سياستهاي حمايتي از طرف دولت, ايجاد ارتباط نزديک بين واحدهاي صنعتي و مراکز تحقيقاتي و تامين امکانات, طراحي و کارگاهي براي تحقيق و توسعه و بويژه تحقيقات کاربردي و ساخت.

بخش پنجم: فرهنگ سازماني

مقدمه

فرهنگ سازماني با اينکه پيشينه اي دراز دارد ولي موضوعي است که به تازگي به دانش مديريت و بويژه در قلمرو بالندگي و سازماني و رفتار سازمان راه يافته است و خمير مايه کار و رفتار مردمان در سازمان است.

فرهنگ سازماني سيستمي از استنباط مشترک است که اعضا نسبت به يکديگر دارند که اين ويژگي باعث تفکيک دو سازمان از همديگر ميشود.

فرهنگ سازماني

فرهنگ سازماني نظام متشکل از ارزشها , عقايد و عادات مشترک موجود در سازمان است که عمل و عکس العمل به ساختار رسمي آن است و هنجارهاي رفتاري را پديد مي آورد .

ادگار شاين معتقد است که فرهنگ سازماني داراي سه سطح به شرح زير مي باشد :

سطح اول

سطح فوقاني را تشکيل مي دهد و شامل رفتارها , علايم و نمادهاي فيزيکي است (در ساخته هاي انساني قابل مشاهده) .

سطح دوم

سطح مياني سازمان فرهنگي را تشکيل مي دهد و شامل هنجارها باورها, ارزشها , نگرشهاست ( ارزشها) .

سطح سوم

سطح تحتاني سومين سطح فرهنگ سازماني را تشکيل مي دهد و شامل فرضيات و اعتقادات بنيادي است ( فرض هاي زير ساز و بنيادي )

شاين با توجه به اين سه سطح, فرهنگ را چنين تعريف مي کند: فرهنگ سازماني مجموعه اي از فرضيات اساسي است که افراد سازمان در روبه رو شدن با مسايل براي انتباق به محيط و دستيابي به وحدت و انسجام داخلي ايجاد , کشف و توسعه دادند و ثابت شده که سودمند و با ارزش هستند و در نتيجه به عنوان روش صحيح ادراک, تفکر و احساس به اعضاي جديد انتقال ميابد .

پذيرش فرهنگ سازماني مي تواند فوايد زير را داشته باشد :

الف : يک احساس شناخت واقعي را به اعضاي سازمان مي بخشد. (هويت سازماني)

ب: تعهد کسب اهداف فراتر از توان را تسليم ميکمند (هويت سازماني)

ج: استهکام سيستم اجتماعي را بيشتر مينمايد . (ثبات نظام اجتماعي)

د: شناخت اعضا را افزايش و رفتار آنها را تشکيل مي دهد. (شکل دادن به رفتارها)

مديريت فرهنگ سازماني

فرايندي که براي اعمال مديريت فرهنگ سازمان توصيه شده است شامل مراحل چهار گانه زير مي باشد :

استفاده بهينه از فرهنگ موجود

تشخيص باورها و هنجارهاي سازگار

تغيير باورهاي ناسازگار

تثبيت باورهاي استراتژيک

شاخص هاي عمده اي که ميتوانند فرهنگ سازمان را مشخص نمايند عبارتند از :

هويت عضويتي و آن عبارت است از اينکه شخص هويت خود را بيشتر به شغلش نسبت ميدهد يا به سازمانش .

تاکيد بر منافع فردي با جمعي و آن عبارت است از اينکه آيا شخص بيشتر به منافع خود توجه دارد يا به منافع سازمان و جمعي که با آنها همکاري ميکند.

تاکيد بر وظايف يا رضايت افراد و آن عبارت است از اينکه آيا شخص تصميمات خود را بيشتر به وظايف معطوف ميکند يا به افراد سازمان.

کنترل زياد و يا کم در سازمان و آن عبارت است از اينکه افراد سازمان به چه ميزان تحت مراقبت و نظارت هستند و رفتار آنها چقدر تحت کنترل مقررات و آيين نامه هاي اداري است.

هماهنگي واحدهاي مختلف سازمان و آن عبارت است از اينکه به چه ميزان واحدهاي مختلف آن سازمان به ماموريت به هدفهاي خود در مقابل ماموريت و هدف سازمان توجه دارند .

ريسک پذيري و آن عبارت است از ميزان گرايش کارکنان سازمان به نوآوري خلافيت و ريسک کردن .

معيارهاي پاداش و آن عبارت است از اينکه آيا پاداش در مقابل عملکرد مطلوب پرداخت ميشود و يا ارشديت و وفاداري موارد ديگر.

ميزان تحمل تعارض و اختلاف و آن عبارت است از توان تحمل اختلاف سليقه و انتقادپذيري.

تاکيد بر هدف يا وسيله و آن عبارت است از اينکه مديريت يا افراد يک سازمان بيشتر به تحقيق اهداف توجه دارند يا به رعايت مقرات, حضور و غياب و ساير مسايل و رشهايي که به منظور تحقق اهداف ايجاد شده است .

وجود نگرش سيستمي و اينکه رابطه سازمان با محيط خارج موردتاکيد است يا خير .